مدت زمانی است که از رفتن به طبیعت لذت نمی برم . من که عاشق سفر بودم دیگر از رفتن به جاده و کوه و دریا احساس خوبی ندارم . دیگر نمیتوانم در طبیعت با حال خوب تفریح کنم دیگر در طبیعت شادی درونی ندارم چون چیزی که دیده می شود خیلی دردناک است . چیزی که به چشم می آید بیشتر از یک فاجعه است . این زباله ها... دیدن این زباله های رها شده در طبیعت خیلی غمناک است .
آی آدم ها ...
آی آدم ها نگذارید برای شما دیدن این زباله ها در لابه لای بوته ها و در رودخانه عادی شود . فاجعه زمانی اتفاق میافتد که دیدن این زباله ها عادی شود فاجعه زمانی است که ما دیگر از وجود این همه زباله و پلاستیک در طبیعت ناراحت نشویم . فاجعه زمانی است که ما فکر کنیم زباله هم مثل سنگ و گل است و جایش در کنار آن هاست...چرا وقتی می شود محیط سالم برای خودمان بسازیم اینقدر با طبیعت و از طرفی با خودمان بد رفتاری میکنیم . آی آدم ها فراموش نکنیم که هر بلایی که بر سر طبیعت بیاوریم به خود ما بر می گردد . خود را به ندیدن نزنیم... تا این فاجعه را درک نکنیم نمیتوانیم برای بهبود شرایط قدمی برداریم . باید ببینیم و باید کاری کنیم برای کمک به طبیعت و خودمان و برای داشتن حس بهتر از زندگی...
باور کنید که دیگر جاده چالوس و هراز و حیران و ... مثل گذشته نیستند به سطل زباله تبدیل شده اند هر کجایش که پا میگذاری چیزی جز آشغال نمیبینی . آی آدم ها در سفر فقط ویلا ها و تفرجگاه ها ی زیبا را نبینید کمی هم به زمین و خاک وآب و درخت نگاه کنید و ببینید چه خطراتی در کمین نشسته اند . در کنار رودخانه ، دریا ، جنگل , کوه و... چه زباله های مخرب و زشتی خودنمایی میکنند ! از بطری آب و آشغال سیگار و پلاستیک و لیوان یک بار مصرف تا پوشک بچه و ...همه را در طبیعت رها شده می بینیم . باور کنید اگر طبیعت تمیز نباشد این تفرجگاه ها دیگر جایی برای لذت بردن نیست ...
اگر طبیعت دست داشت حتما یک ضربه ی محکم بر آدم ها میکوبید تا از خواب غفلت بیدار شوند و او را دریابند.. و به آن ها می گفت : آی آدم ها من طبیعتم مادر شما .. همانکه شما را در دامان خود پرورش داد و شما از برکات آن خوردید و آشامیدید و لذت بردید . حق من نیست که با من اینگونه رفتار کنید . بدی ، جواب خوبی نیست ... تخریب ، پاداش خوبی های من نیست !!
آدم ؛ به خاطر خودت و آینده ات دست از خرابکاری در طبیعت بردار چون تو همیشه به طبیعت احتیاج داری ...
اسماء شعرباف